روزگار حیف روا ندارد، هر آینه داد مظلومان بدهد و دندان ظالمان بکند.ای که در خواب خوشی از بیداران بیندیش، ای که توانایی در رفتن داری با همراه ناتوان بساز، ای که فراخ دستی با تنگدستان مراعات کن. دیدی که پیشینیان چه کردند و چه بردند؟ رفتند و جفا بر مظلومان سرآمد و وبال بر ظالمان بماند. راست خواهی، درویشی به سلامت به از پادشاهی به چندین علامت.استخوان مرده سخن می گوید اگر گوش هوش داری، که من همچو تو آدمی بودم، قیمت ایام حیات ندانستم و عمر به خیره ضایع کردم.چو ما را به غفلت بشد روزگارتو باری دمی چند فرصت شمار«سعدی»رسائل نثرکانال_عرفای_کهنبرچسبها: سعدی بخوانید, ...ادامه مطلب