نکتهبه پاس این چند صباحی که مؤمنان، خود را از معصیت دور نگه داشتند، خدا نیز در آخرت، آنان را از هر غم و رنجی دور نگه میدارد«وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ»https://t.me/hayatarefanehنکتهایمان به خدا، سبب خضوع در برابر حقّ و عدم تسلیم در برابر طاغوت هاست.ایمان به قیامت، موجب وسعت دید و بلندى همّت مىگردد.ایمان به وجود ملائكه، نشانه ى ایمان به تشكیلات ماوراى طبیعت است.ایمان به انبیا، ایمان به وحى و جریان هدایت در طول تاریخ است و دلیل بر اینكه انسان در این جهان رها و بىبرنامه نبوده است. https://t.me/hayatarefanehبرچسبها: عرفانی بخوانید, ...ادامه مطلب
دلنوشتهدر بدترين روزها هم اميدوار باشیم.هميشه زيباترين باراناز سياه ترين ابرها ميباردخدا بهتر میداند كه چجورىمشكلاتمان را حل كندنگران نباشیمايمان داشته باشیم که خدا با مااست،.https://t.me/hayatarefanehدلنوشتهگاهی مجبوریم مشکلات را نادیده بگیریم واِلّا این زندگی روی خوشش را نشانمان نمیدهد.چارهای نیست گاهی باید بیخیال همهچیز شد و گذشت، اینکه بنشینیم روبروی مصیبتها، رنجها زل بزنیم به چشمهایشان دوای هیچ یک از دردها نیست!کمی عاشقانهتر خدا را بخوانیم،کمی زیباتر زندگی کنیم و لذت ببریم از داشتههایمان.کمی برای خودمان زندگی کنیم و نگران حرفهای بیپایهی مردم نباشیم.https://t.me/hayatarefanehبرچسبها: اجتماعی بخوانید, ...ادامه مطلب
مردی با یک دختر زیبا ازدواج کرد. و او را بسیار دوست داشت.عشق و محبت شان روزبه روز بیشتر میشد.تا اینکه، مرد به سفر کارِ رفت.و همسرش به مرض جلدی دچار شد. روز به روز جلدش تغییر میکرد، و زیبائی خود را از دست میداد.بعد از چند روز شوهرش از ماجرا آگاه شد.در بازگشت از سفر تصادف کرد، و بینایی اش از دست داد.این زوج بیشتر از قبل هم دیگر را دوست داشتن، و به هم عشق و محبت میورزیدن.و زندگی زناشویی خود را ادامه میدادن.زن روزبه روز جلدش تغییر میکرد، و پوست رویش شروع به افتادن کرد. شوهرش نابینا از ماجرا نمیداند.و زندگی آنها با همان عشق و دوستی سپری میشد.مرد دیوانه وار عاشق همسرش بود، و به او مانند سابق احترام قائل میشد.تا اینکه همسرش از دنیا رخت سفر بر میبندد، از دنیا میرود.شوهر با از دست دادن همسرش، اندوهیگن میشود.پس از تدفین و خاکسپاری، شوهر محل را تنها ترک میکند.مردی او را صدا میزند: هی فلانی!حالا چهگونه به تنهائی راه میرویی، با از دست دادن همسرت که همان تو را رهنمایی میکرد و دستگیر تو بود؟!شوهر گفت: من کور نیستم!تظاهر به نابینایی میکردم تا به همسرم صدمه نرسانم.وقتی فهمیدم او بیماری جلدی دارد، تصادف ساختهگی ساختم. او همسرم بود، میترسیدم دلیل آزار و اذیت او باشم.در تمام این مدت وانمود میکردم که نابینا هستم.و من با همان عشق و محبتی که نسبت به او قبل از تصادف داشتم رفتار میکردم. و مثل سابق عشق و محبت میورزیدم؛ و بسیار دوستش داشتم.نتیجه اخلاقی:باید وانمود کنیم که نابینا هستیمبرای اینکه عیب دیگران را نبینیم، همه ما عیب داریم.سعی نکنید به دیگری نشان دهید، که کاستی های او را می دانید، او را خجالت زده، و درد های روحی او را افزایش دهید.و به هم بدون در نظر داشت پول، چهره , ...ادامه مطلب
کلام تربیتیبچه های سه سال و نیمه هر موضوعی رابه دوست داشتن یا نداشتن پدر مادرشان ربط میدهند. یعنی وقتی با انها دعوا میکنیم در ذهنشان این موضوع میچرخد که پس پدر و مادرم مرا دوست ندارد.https://t.me/hayatarefanehبرچسبها: کودک بخوانید, ...ادامه مطلب