شمع گفت به پروانه : چرا تو دوری ؟گفتا که در این بزم کجا هست نوری ؟ تو نور بنما تا تو را جان بنهم بین من و تو نبینم اندک شوری ******************************* شمع گفت به پروانه : به اتش نزنی ؟ افروخته ام چرا مشوش نزنی ؟ پروانه بگفت : آتش تو سوزان نیست از خاک بر آ چرا تو بر عرش نزنی " یوسف " ,رباعی,گفتگوی,شمع,پروانه ...ادامه مطلب