معرفت حضرت باریتعالی

متن مرتبط با «غزلان» در سایت معرفت حضرت باریتعالی نوشته شده است

غزل

  • داغیِ عشقت مرا جان می دهد  غصه هایم را چو پایان می دهد    با تو دنیا مهربانی می کند  کلِ شهر شیرین زبانی می کند   آنقدر با من نگاهت مهربان  حرف حرفت می شود آرام جان    دستِ تو گرمیِ خورشید است مرا  قلبِ تو خانه ی امید است مرا    نام شهرت کاین چنین آرامش است  در کنارت صد یقین آرامش است    ای به قلبم آشیانهِ جان تو  مرگ و جانم بسته یِ فرمان تو     رشته ی جانم به جانت بسته است شاعری دیدی چنین دل بسته است ؟   شاعرت از شورِ تو شعر می سرود  تو نبودی شعر کجا ؟ شاعر نبود !   خنده ات شعر مرا رنگ می زند  غم مدار شهری مرا سنگ می زند    سنگ طفلان تا تو باشی سنگ نیست  جانم ا,غزل شاکری,غزل,غزل البنات,غزل حشمت,غزل سادات,غزل عراقي,غزل عنایت,غزلان,غزل چت,غزل شاکری قلک ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها