معرفت حضرت باریتعالی

متن مرتبط با «پرهیز» در سایت معرفت حضرت باریتعالی نوشته شده است

غزل دوش به وقتِ عبورِت ، شکستِ پرهیز دیدم

  • چه قدر ؟ به عُمرم ، هوای دلتنگ پاییز دیدمبسی از این شهر ، بلای چنگیز دیدمچه مَردُمی با صفا و لطیف دارد شمالمحبت را ، به چشمان اهالی جالیز دیدمکدام مدرسه ؟ جز چشمت ! درس عشق می دهدبه وقت هنر های تو ! خود را بی چیز دیدمتو ای درختِ ممنوعه ی غزل های بوسه امبه هر قافیه تنگی ! سایه را ، اسرار آمیز دیدمدر این میخانه ی شهر ، همه زخمِ " یکی "دارندکه ساقی را هم قدح به دست ، اشک ریز دیدمتو را نمی شود خواست ، مگر در سایه ی خیالدوش به وقتِ عبورِت ، شکستِ پرهیز دیدمبخند که در قمار عشق ، برنده معشوق استکه شکستگان حریمت را ، بلاخیز دیدم من از حراج دلم ، چه دارم ؟ جز مشتی شعرالحمدالله ، که جان را ز عشقت ! لبریز دیدم" یوسف "برچسب‌ها: یوسف بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مثنوی باید از چشمان تو پرهیز کنم ؟

  • ماه کجاست ؟ تا که فدایش شوم جان به کف و عشق و ولایش شوم مهر دلم را به دلش می زنم  پود به تار دل او می تنم شمع مشو ! طاقت اغیار نیست صبر بشد ، نوبت دیدار نیست ؟ شاه چراغ حرم دل شدی  سکه ی داغ حرم دل شدی سکه به نامت زده این جان من قرعه عشقت زده این جان و تن چشم به راهم چشم به راهم چشم به راه انتظار روزه داران چون به ماه  با ورودش عید من عید می شود با وجودش جان من صید می شود عاشقم این حس و احساس تو را عطر و بوی و غزل و خاص تو را دیده ای این مثنوی بوی تو داشت ؟ بید مجنون عکس گیسوی تو داشت ؟ دیده ای ماه عکس روی تو نمود ؟  اسم ماه هر که بَرَد گردم حسود باید از چشمان تو پرهیز کنم ؟  یا همان جا عشق را لبریر کنم ؟ مانده ام تسلیم شوم یا پَر زنم ؟ بی خیال گردم یا پَرپَر زنم ؟ عشق تو دانی که ذبح جان ماست ؟  کفر چشمت تشنه ی ایمان ماست ؟ صورت سیلی به ایمان می زند  تار عشقت ریشه هایم می تند  توبه هایم تک به تک می شکند فتنه ات تخریب ایمان می کند کو کسی کز عاشقی سالم برفت؟ فتنه ها دیده اگر عالم برفت  این رهی است رستن ندارد راه او این چهی است ریسمان ندارد چاه او بی قرار ، آشوب ، پُر از دلتنگی است این چه معجون هزاران رنگی است " یوسف "  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها