و به هم بدون در نظر داشت پول، چهره و مقام محبت کنید

ساخت وبلاگ

مردی با یک دختر زیبا ازدواج کرد. و او را بسیار دوست داشت.

عشق و محبت شان روز‌به روز بیشتر می‌شد.

تا اینکه، مرد به سفر کارِ رفت.

و همسرش به مرض جلدی دچار شد. روز به روز جلدش تغییر می‌کرد، و زیبائی خود را از دست می‌داد.

بعد از چند روز شوهرش از ماجرا آگاه شد.

در بازگشت از سفر تصادف کرد، و بینایی اش از دست داد.

این زوج بیشتر از قبل هم دیگر را دوست داشتن، و به هم عشق و محبت می‌ورزیدن.

و زندگی زناشویی خود را ادامه می‌دادن.

زن روزبه‌ روز جلدش تغییر می‌کرد، و پوست رویش شروع به افتادن کرد. شوهرش نابینا از ماجرا نمی‌داند.

و زندگی آن‌ها با همان عشق و دوستی سپری می‌شد.

مرد دیوانه وار عاشق همسرش بود، و به او مانند سابق احترام قائل می‌شد.

تا اینکه همسرش از دنیا رخت سفر بر می‌بندد، از دنیا می‌رود.

شوهر با از دست دادن همسرش، اندوهیگن می‌شود.

پس از تدفین و خاکسپاری، شوهر محل را تنها ترک می‌کند.

مردی او را صدا می‌زند: هی فلانی!

حالا چه‌گونه به تنهائی راه می‌رویی، با از دست دادن همسرت که همان تو را رهنمایی می‌کرد و دست‌گیر تو بود؟!

شوهر گفت: من کور نیستم!

تظاهر به نابینایی می‌کردم تا به همسرم صدمه نرسانم.

وقتی فهمیدم او بیماری جلدی دارد، تصادف ساخته‌گی ساختم. او همسرم بود، می‌ترسیدم دلیل آزار و اذیت او باشم.

در تمام این مدت وانمود می‌کردم که نابینا هستم.

و من با همان عشق و محبت‌ی که نسبت به او قبل از تصادف داشتم رفتار می‌کردم. و مثل سابق عشق و محبت می‌ورزیدم؛ و بسیار دوستش داشتم.

نتیجه اخلاقی:

باید وانمود کنیم که نابینا هستیم

برای اینکه عیب دیگران را نبینیم، همه ما عیب داریم.

سعی نکنید به دیگری نشان دهید، که کاستی های او را می دانید، او را خجالت زده، و درد های روحی او را افزایش دهید.

و به هم بدون در نظر داشت پول، چهره و مقام محبت کنید، و عشق بورزید. دنیا بدون خدا حافظ‌ی های بی‌خبر است!

https://chat.whatsapp.com/IyP3aznFONqB0VOVJrXaBh


برچسب‌ها: اجتماعی

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 100 تاريخ : شنبه 22 مرداد 1401 ساعت: 13:34