چنان بسوزمت از عشق ، تا خاکستر شوی !چنین بگویمت از عشق : کز همه سر شوی !من از حدیث پروانه ، به اشتیاق سوختنم چنان بسوزم از عشق، که اهلِ باور شوی !به دیوانه که می رسم ، ز حالش غبطه به جان دارمچنان بسُرایم ازعشق ، با دیوانه برابر شوی !به مُدعا نظر مکن ! که هر اصلی بَدَل دارد به دور کن اضافات را ، کزین گوهر شوی !به توشه ی مِهرش ، پُر کن ظرفِ دلت را دوست!که عشق صراطِ معراج است ، به این برتر شوی!کتاب و دفتر عشق ، وسیله راهند ، تا به مقصد رسیتو خالص شو ! ز خویش ، ز عشق جوهر شوی!ز زخمِ دوست شکایت به غیر مبر ، که بیگانگی استرسد ، رفیق میخانه و پیمانه و ساقی و ساغر شوی"یوسف "برچسبها: یوسف بخوانید, ...ادامه مطلب
پرده ششم :یا بمانم پایِ پروانه ی خویش نه بمانم دلِ دیوانه ی خویش گر بمانم پَرِ پروانه بسوزدپَرِ پرواز بگیرم ، دلِ دیوانه بسوزم گر رود من چه کنم با دلِ دیوانه ی خویشاَر رود تار شود این دل و کاشانه, ...ادامه مطلب
شمع گفت به پروانه : چرا تو دوری ؟گفتا که در این بزم کجا هست نوری ؟ تو نور بنما تا تو را جان بنهم بین من و تو نبینم اندک شوری ******************************* شمع گفت به پروانه : به اتش نزنی ؟ افروخته ام چرا مشوش نزنی ؟ پروانه بگفت : آتش تو سوزان نیست از خاک بر آ چرا تو بر عرش نزنی " یوسف " ,رباعی,گفتگوی,شمع,پروانه ...ادامه مطلب