معرفت حضرت باریتعالی

متن مرتبط با «کاش» در سایت معرفت حضرت باریتعالی نوشته شده است

غزل کاش بارانی ببارد حالِ شهر بهتر کند

  • کاش بارانی ببارد حالِ شهر بهتر کنددر دلش نوری زند ، آن نامه را ، آخر کندکاش بارانی بیاید ، از سرای پنجرهشال مشکی برَ زند ! آن شالِ آبی سر کندکاشکی از گریه ها ، صد خنده ها تا " بَر " دهدمثنوی گویم ، بسوزد ، مثنوی از بَر کندمی شود ؟ حُجب و حیا ، پایان بگیرد ، بین ما هدیه ها بوسه بگردد ، گونه ها را تَر کند ؟جان بخواند ، آخر اسم مرا ، دیوانه وارکوچه را جنجال بگیرد ، کوچه را هم شَر کندعمدِ عمد ، آبی بریزد روی ما ، از پنجرهباز این دیوانه را چند ، راهیِ بستر کند گلدان ها آب دارند ، تا چه سازد ؟ چاره ای پارچه ها را تا تِکاند ، حیله ای دیگر کندکاش پایانی نگیرد ، ریزش بارانِ عشقتا به سجاده نشسته ، گریه ای مادر کند" یوسف "برچسب‌ها: یوسف بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر دلم ارزانی تو  کاش  برآری جانم

  • دل بده تا به لبت طعم غزل بنشانمدلم ارزانی تو کاش برآری جانمعطر سیب دهنت وسوسه ی آدم بودموقع خنده بگو :سیب و بکن ویرانمهمچو زنبورم و از شهد وجودت لبریزکنج کندوی دلت کاش کنی پنهانمبرسر شانه ات آرام ترین بی تابمبادوچشم ترخود خیس تر ازبارانمچشم تو حادثه انگیزترین شعر ترمتاابد شعرتورا ازدل وجان می خوانم#مهناز_محمودی#فقط_شعر_و_غزلشما هم به جمع بیش از ۵۰۰۰ هوادار شعرِ عضوِ این کانال بپیوندید... , ...ادامه مطلب

  • برای این همه تنهایی ‏ای کاش خدا کاری کند.

  • حرف دل همه رو شاملو گفته، اونجا که میگه :‏"برای توبرای چشم هایت‏برای منبرای دردهایم‏برای مابرای این همه تنهایی, ...ادامه مطلب

  • غزل ساحا افتاده ام کاش به دریا شوم

  • ساحلِ افتاده ام  کاش  به  دریا شوم خسته ز هجران تو , بادیه , صحرا شوم   کاش رسد تا خبر : " از تو خبرها گرفت" زین  خبر ناشده  ,  عاشقِ  نو پا شوم   ای همه ی جان من کن گذری تا که من عشقِ محالِ  تو را  شهره به دنیا  شوم   خنده ی غم می زنم طعنه ی اغیار را آب گذشته ز سر  باد  که رسوا شوم   خطِ جنونم تویی شعر و فنونم تویی سرِّ  کنونم تویی  گاه  به  آوا شوم   کی سبُکم می کنی جان ز ثقل غمت شب زهجوم خیال خ,ساحا,افتاده,دریا ...ادامه مطلب

  • غزل کاش چاره ام بود تا غمت را من خریداری کنم

  • در یقینم در فراقم آتش افتاده به جانت  آتشِ این عشق می سوزد تمامِ خانمانت   نه توانِ گفتنت هست نه توانِ صبر در غم چاره ای نیست تا بریزی گوهر از آن چشمانت   کاش چاره ام بود تا غمت را من خریداری کنم  تا نریزد قطره ایی باران ز دیده تا به دامانت   ای خدا آرامشش ده تا دلش کمتر بر آشوبد نگارم کاش دستانم رسد وقت هق هق زیر قطره های بارانت    مهربانِ رنج دیده , ای عزیز جان شاعر دل خوشم , آرام هستم زیر مهرِ سایه بانت    وعده ام ده تا که روزی , حتی یک روز وقت مردن دستم افتم تا به آن دستان گرم و مهربانت    ای به شهرت می کنی حس غریبی , مایلم  چون پرنده تا تو آیم بوسم و چشم ولب و موی و لبانت   " یوسف "          , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها