غزل تورا می خواهم

ساخت وبلاگ
هزار طلوع خورشید  , چه ثمر ؟ تو را می خواهم 

چه سود هزار هزار گردش قمر ؟ تو را می خواهم 

تو با حجمِ دردِ همه ی عالم دلنشینی به جان من

ای مرا  دردِ تو شرین تر  از شکر  تو را می خواهم

مرا مران ز خود که گنه باشد دل شکستن ضعیف

به محبتت سبز کن مرا  ,  نه تبر تو را می خواهم 

تو آرزوی همه شهری ! چگونه تا تو رسم بگو عزیز ؟

زین شهر کسی به دلت نهاده اثر؟ تو را می خواهم

محال است  دعاهای شبانه ی من به آسمان نرسد 

استجابتش بوده به خوابم کردی گذر تو را می خوابم 

گفته ام جان می دهم هر کسی کز تو بشارتی آرد مرا

بُوَد  قاصدی  کز  تو  آورد  مرا  خبر  ؟  تو  را می خواهم 

تو فراتر از عشقی به جانم هزار افسوس نمی دانی 

به  حرمت  آن گفتگو ها , مرو سفر تو را می خواهم 

بمیرد شاعرت که در غزل گفتن , قدر تو نمی داند 

بیا  که  شاید  نماند تا این سحر تو را  می خواهم 

" یوسف "

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : خواهم, نویسنده : imarefateyare بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 18:53