رسید مژده مرا که آشنای موعودت آمده
گذشت غم دیروز و روزگار پر سودت آمده
نگفتم دلا به صبوری نشسته گنج عشق
نیک نگاهش دار ، همه ی تار و پودت آمده
نذر عشق کرده ام جان را که بیابمش
دلا در آیینه ببین که نمودت آمده
مرا غرق نعمت کرده ای و دولت عشق خدا
این شرمسار و گنه کار به سجودت آمده
مرا عطر یاس باغچه دل تو پر طمع نمود
به قصد چیدن چند شاخه ز جودت آمده
کجاست غصه دلت ؟ به بوسه ای بزدایمش
این شاعر نو پا برای آرامش وجودت آمده
بگوییدش چه نشسته ای به غم بیا بازار عشق
تاجری گمنام برای خرید خال کبودت آمده
" یوسف "
معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 28 آبان 1396 ساعت: 16:54