من در نقاب ماندم اندر سراب ماندم
لایق نبودم ای عشق ؟ کاندر حجاب ماندم؟
ای رمز و راز شاعر دل گریه های عابر
رفتی ، نگشتی حاضر نقش برآب ماندم
گفتم مزن تو آتش دل را مکن مشوش
در دل شدی پر از نقش خانه خراب ماندم
قصد سفر نداری؟ شهرم گُذر نداری ؟
مُردم خبر نداری واندر حساب ماندم
شور افکنی چو یوسُف ره می زنی چو یوسُف
جان منی تو یوسُف دور از شراب ماندم
کی دیده ای چو من یار ؟ جان می دهم به دیدار
کی می شوی خریدار ؟ من بی ثواب ماندم
دارم یقین نیایی عشقی چنین نیابی
حتی به چین نیایی من در نقاب ماندم
دل در دلت نداری؟ عشق ، حاصلت نداری؟
موج ، ساحلت نداری؟ من بی جواب ماندم
" ماهم" ولی پُر آهم " ماهم" همی به چاهم
عشقت شده گناهم اندر صواب ماندم !
" یوسف"
معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 0:14