قمر اندر قمر اندر قمر از بخت من است ؟؟؟
ماهِ من رفته و رفته ...ماهِ تو در چمن است ؟
باورم نیست که گنجم شده از دست به غیر
صد هزار درد نگفته , نهفته دهن است
حُبِّ تو ای نفسم گشته هوایِ دل و جان
کارِ شاعر رصد و کارِ تو دایم فتن است
کاش بودی و مرا خانه خراب می دیدی
دیده ای در وطن و باز غریبِ وطن است ؟
شرحِ مستت همین قصه ی سودایی نیست ؟
آن که سودا شده در عشق ورایِ حَسن است
من قمار بازم و امّا تو را کی بازم ؟ دارایی من
پرِ پرواز کجا ؟ عشق مرا چون رسن است
گره عشق به جز چشم تو باز می نشود باور کن
تب به جانم شده و داغِ تو بر جان و تن است
" یوسف "
معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 197 تاريخ : دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت: 19:21