غزل وای اگر باز به باغ دل آشفته ی من سر نزند

ساخت وبلاگ

وای اگر باز ، به باغِ دلِ آشفته ی ما سر نزند ؟

وای اگر از غزلم ، مست نشود پَر نزند ؟

 

وای اگر نقشِ مرا آینه اش نقش نزند

من به سودا ، اگرم دیده ز اَشگ تر نزند ؟

 

وای اگر رویِ جمالم به دلش ننشیند ؟

بهر دلجویی طبیبم به بستر نزند ؟

 

یادِ ما کِی برود ؟ او که همه در جان است

خنده بر غیر نزند ، زخمی فراتر نزند ؟

 

شرحِ دلتنگی من ، شد غزلی یلدایی

ای حکیم نرم کُنش ، سنگ گران تر نزند

 

خاکِ کویش شدم و از سرِ شوق می رقصم

نکند نامِ غبارِی چو مرا گوشه ی دفتر نزند ؟

 

ما تمنایِ یکی بوسه ز رویِ خوشِ ماهش کردیم

ور حیا پیشه کند ، بوسه ای ام گر نزند ؟

 

گر به رویا برسد ، دست من و روسری اش

گره گر باز نکند ، عطرِ مُعطر نزند

 

" یوسف"

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 21:27