سوایِ عشق ، سوایِ تو ، سوایِ تشنگی هایم
دگر دنبالِ عشق ، دنبالِ تو ، نمی آیم ، نمی آیم
ببین از تو چه دیده این دلِ آشفته ی شاعر
طبیم گفت : در این حرمان نمی پایم نمی پایم
خلاصی خواهم و امّا به فرمانِ من است ، این دل ؟
هنوزم چشم به راهِ معجزه ، اینجا و آنجایم
هنوزم حافظِ مرحوم ، مرا با صد غزل امید می دارد
در این بازی به جای نقشِ خود ، نقشِ زلیخایم
مجالی بایدم تا این غبار جان ، بیاید تا خوشیدت
ببین با یک پیامت من سراپایم سراپایم ؟
شنیدی که فرای جسم و رویت عاشقت هستم ؟
به صدقم دیده ای در این عزل ها و نواهایم؟
گناهِ اولم این بود ، ز دستت من نمی دادم
گناهی بود ، گمانم بوده هستن آن سجایایم
تویی آن رحمتِ بی حدِ از پرده ی غیبِ الهی ام
خدایا عفو فرما تو آن نادیدن کوهِ عطایایم
معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 204 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 7:38