دلتنگم و اما وعده می دهم دل دیوانه را روزی بینیش و بغل گیری آن شانه را
آرام مخواب دلم , که او هم آرام نیست
آشوب است دلت ؟ اشوب است هم , آن پروانه را
به حضور که نیستی , به رویاکه نمی بینمت
بگذار به خیالم ببوسم آن صورت مهربان جانانه را
کاش آن روز سر به زیر نمی ماندم و خیره می شدم
تا ببینم که آتش زده این زاهد بی ایمان میخانه را
امید به حشر دارم ببینمش که شفیع شود ز آتشم
کو که به مهربانی شفیع شود خصم جان زمانه را
" یوسف "
معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 1:35