غزل شفیع شدن به قیامت نگار

ساخت وبلاگ
دلتنگم و اما وعده می دهم دل دیوانه را 

روزی بینیش و بغل گیری آن شانه را 

 

آرام مخواب دلم , که او هم آرام نیست

آشوب است دلت ؟ اشوب است هم , آن پروانه را

 

به حضور که نیستی , به رویاکه نمی بینمت

بگذار به خیالم ببوسم آن صورت مهربان جانانه را  

 

کاش آن روز سر به زیر نمی ماندم و خیره می شدم

تا ببینم که آتش زده این زاهد بی ایمان  میخانه را

 

امید به حشر دارم ببینمش که شفیع شود ز آتشم

کو که به مهربانی شفیع شود خصم جان زمانه را 

 

" یوسف "

 

 

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 5 دی 1395 ساعت: 1:35