غزل جاری رودم ، به دریا نمی رسم

ساخت وبلاگ

جاری رودم ، به قصّه ی دریا نمی رسم 

کافری شکاک ، که به معنا نمی رسم 

بند زمینم ، از دلِ هرزه ی پَستِ خویش

سنگینم چونان درخت ، به بالا نمی رسم

یوسُف نی ام ، که از دام هوس فرار کنم 

یوسُف به جای خود ، به زلیخا نمی رسم 

از بس غبار گرفته جانِ مرا ، رنگِ زنگارم

پنهانم از حجم حجاب ، به هویدا نمی رسم

در حُزنِ اصحابِ یمینم و داغ اصحابِ شِمال

در فرمانِ ابلیس ، سلامت به عقبی نمی رسم 

از خشکیِ مَحَبّت است ، خشکیده چشم

پا می گیرم ، نَه دست ، به هیچ جا نمی رسم

این کیسه ی تُهی ، ز صد جا پاره است تَهَش 

دارم یقین ، از پسِ این همه ابتلا نمی رسم 

دنیا می خواند مرا ، به برقِ آرزوهای عدید

چرا هر چه می دَوم ، بدان صدا نمی رسم ؟

از غفلتِ اهلِ دل است ، که بیراهه می روم

بی خوبان فرزانه طریق ، به خدا نمی رسم

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 164 تاريخ : شنبه 31 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:38