غزل یک خط شعر ، ز نگینِ سلیمانم آرزوست

ساخت وبلاگ

ای چنگ پرده‌های سپاهانم آرزوست

وی نای،ناله خوش سوزانم آرزوست

در پرده حجاز، بگو خوش ترانه‌ای

من هدهدم، صفیر سلیمانم آرزوست

#مولوی

****************

یک خط شعر ، ز نگینِ سلیمانم آرزوست

یک صبح ، بوسه از ، مرغِ غزخوانم آرزوست

پاها آبله بسته در کوچه هایِ انتظار ...

صدای شکستنِ بهانه وارِ گُلدانم آرزوست

آنجا که حاجت روا نمی شود ، بر ما

در سایه ی خیال ، لطف فراوانم آرزوست

کشتی آرزو ، به گِل نشسته ، ای ناخدای عشق

از مُرداب غم ، رهایی و طوفانم آرزوست

گر ننگ آیدت ، از این دستِ تهی بی هُنر 

قاصد واثق و وعده ی پنهانم آرزوست

ما را مجالِ عبورِ میخانه ی کوی تو نیست

در عالَمِ خیال ، دعوتِ چای مهیمانم آرزوست

با ما نقاب و حجاب ! یعنی نامحرمیم

آن کشفِ حجابِ کوچه زیرِ بارانم آرزوست

مُردیم از حسرتِ اعترافِ عشقِ یار ...

آن صدقِ لسانِ وقتِ مستانم آرزوست

باور مدار ! بپایمت تا وصل ، ای دوست

از سوز و دردِ هجر ، نقطه ی پایانم آرزوست

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 14:50