بازی شهرت

ساخت وبلاگ

بازی شهرت

ساختار کل زندگی ما چنان است که به ما آموخته اند تا وقتی به رسمیت شناخته نشده ایم، کسی نیستیم؛ بهایی نداریم. خود کار مهم نیست، امـا وجـهه اهمیت دارد ـ و ایـن وارونـه کـردن چیزهاست. کار باید مهم باشد، باید لذت در خود کار باشد. تو نباید کار کنی که سری توی سرها در بیاوری، بلکه باید از خلاق بودن خود لذت ببری؛ تو کار را به خاطر خود کار دوست داری.
این باید شیوه نگاه کردن تو به پدیده ها باشد ـ اگر عاشق کار بودی، به آن کار دست بزن، طلب شهرت نکن. اگر زمینه آن فراهم شد، با آغوش باز از آن استقبال کن؛ اگر نشد، به آن فکر نکن. رضایت خاطر تو باید در خود کار باشد. و اگر هرکس همین هنر ساده عشق ورزیدن به کارش را بیاموزد ـ هرکاری که هست ـ و بدون طلب شهرت از آن لذت ببرد، ما دنیای زیباتر و مسرورتری خواهیم داشت.
اما دنیا تو را در قالب فلاکت باری محبوس ساخته است. آنچه میکنی مطلوب است، نه به این دلیل که به آن عشق می ورزی و آن را به گونه ای عالی به انجام می رسانی، بلکـه بـه ایـن دليـل کـه دنیا آن را به رسمیت می شناسد، به آن پاداش می دهد و تو را به دریافت مدال طلا و جایزه نوبل مفتخر می سازد. آنها كـل ارزش ذاتی خلاقیت را از میان برده اند و میلیونها انسان را به نابودی کشیده انـد ـ چـرا؟ چون تو نمی توانی به میلیونها نفر از مردم جایزه نوبل اهـدا کـنی. امـا تـو در همه عشـق به شهرت ایجاد کردی، این است که هیچکس نمی تواند با آرامش خاطر و سکوت و لذت به کارش بپردازد. و زندگی از چیزهای ساده و کوچکی تشکیل یافته است. برای آن چیزهای کوچک و پیش پا افتاده هیچ اجر و پاداشی نیست ــ نــه عـنوان و مقامی از جانب سردمداران و نه دیپلم افتخاری از سوی مراکز فرهنگی.
چرا باید ناراحت این باشی که همه تو را بشناسند؟ این فقط وقتی معنا دارد که تو عاشق کارت نبوده و به دنبال جانشینی برای آن باشی. بله، در ایـن صـورت معنا دارد. تو از آن کـار متنفری، آن را دوست نداری، اما به ایـن کار تن می دهی، چون نام و آوازهای در کار خواهد بود، تو را تقدیر خواهند کرد، تو را خواهند پذیرفت. به جای فکر کردن به شهرت، درباره آن کار تجدیدنظر کن. آیا آن را دوست داری؟ بعد این پایان کار است. اگر آن را دوست نداری، زودتر آن را عوض کن!
پدر و مادرها و آموزگاران همواره این فکر را در تو تقویت کرده انـد کـه بـاید شناخته شوی، باید مورد پذیرش قرار بگیری. این شگردی حیله گرانه برای در کنترل نگه داشتن آدمهاست.
یک چیز اساسی را بیاموز. به هرکاری که دوست داشتی و عاشق انجام دادنش بودی، دست بزن و هرگز طالب قدرشناسی و پذیرش دیگران نباش، که این گدایی است. چرا باید آرزومند تمجید و تحسین دیگران باشی؟ چرا باید چشم انتظار پذیرش از سوی دیگران باشی؟ به عمق وجودت نظر کن. چه بسا تو به آنچه میکنی علاقه ای نداری، چه بسا از این می ترسی که در مسیر اشتباهی افتاده باشی و بنابراین پذیرش از جانب دیگران در تو این احساس را به وجود می آورد که مسیر درستی را انتخاب کرده ای. قدرشناسی و تمجید از سوی دیگران باعث می شود احساس کنی که داری به سوی هدف صحیحی پیش می روی.

اشو
خلاقیت
ص 137 و 138

معرفت حضرت باریتعالی...

ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 47 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 20:37