غزل در وادی عشق خام بُوَد هر که ز یارش گله دارد

ساخت وبلاگ
در  وادی عشق  خام بُوَد  هر که ز یارش گله دارد

باید که بسوزد  چو شمعی نگارش اگر فاصله دارد

 

سودا زدگان شکوه ندارند به سنگ بازی طفلان

سالها ز صبوری  به  عشقت چنین حوصله دارد

 

دل بردن و دل دادن و هم غصه هجران و رقیبان

آسان نبود , راه وصال است که صد مرحله دارد

 

گر  خام  بُدم  اول کار  , پخته شدم  , نک بسوختم 

باری فنا شو که حکمی است که این سلسله دارد 

در  راه  طلب  ,  هستی  به  یغماست  یقین دان 

مغرور مباشی که دوصد چون تو در این قافله دارد

 

ای قافله سالار کجاوه نگه دار که مرحم شده لازم

برگوی نگار چو  عذار  را که پا  نه ,  به دل آبله دارد

 

ای کاش که قاصد نمی داد خبر از آمدن تو 

میخانه قُرُق گشته برایت که این ولوله دارد

 

آزار  نرسانده  به کسی  تا  به  تو  پیوند  زند  جان

پس علت این هجر کجاهست ؟ مگر مسئله دارد ؟

 

آخر چرا داده حکیم بر تو چنین خوبی وافر

از مهر مزید تو  به بکویت چنین غلغله دارد

 

" یوسف " 

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : غزل,وادی,عشق,خام,بُوَد,یارش,گله,دارد, نویسنده : imarefateyare بازدید : 182 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:57