از صبحی چنین پاک ، جز تو ! چه آرزو کنم ؟
تو بیا ! صبحی عشق را با عشق ، رو به رو کنم
شبیهِ سایه ها ، میا ! مرو ! بمان ! بخوان ! مرا
بیا ! تا از دفترِ دل ، راز دل ، گفتگو کنم
بیا بخوان ! نمازِ عشق ، با وضوی بارانِ مِهر
بیاموزم از تو ! همانگونه از عشق ، وضو کنم
تمام قصّه این است ، من عاشقم بر تو ! ، می مانم
که از طهارتِ جانِ تو ، جانِ خویش شستشو کنم
نقلِ حدیثِ رفتنت ! کنار ساقی ، به میخانه گذشت
هر دو باریدیم ... دردی دیگر آمد ، که شک به او کنم
گشادِ کار من نمی شود ، مگر به معجزه ی قضا ، قَدَر
من این معجزه را ، در کدام حَرَم جستجو کنم ؟
ای دوست ! نوایِ تو فراتر از آرزوی ماست انگار
آه ... بیایی ! بخوانی مرا ، کودکانه بوسه از گلو کنم
مرا از رفتنت معلوم شد ، که عشق رفتنی است
ولی ... برای یافتنت ! باید شهر را زیر و رو کنم
" یوسف "
برچسبها: یوسف
معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 97 تاريخ : سه شنبه 15 آذر 1401 ساعت: 14:24