غزل گفت : قیمت هر نعمت رفته عیان است

ساخت وبلاگ

دیوانه ام و خانه خرابِ سفرِ او

پروانه ام و در تب و تابِ سفر او

این رشته به جان ، بافته ام ، کَندنی نیست

فرزانه ام و در سِحر کتابِ سفر او

باران نمی بارد از آن وقت که رفته

بیگانه ام و قهرِ شتابِ سفر او

گر او سرِ ما داشت ، رقیب خنده نمی کرد

میخانه ام و داغِ عتابِ سفر او

اینجا که خزان است دل ما ، دستِ تو سرد است ؟

بر او چه رسید ؟ پشتِ نقابِ سفر او

ماییم به حیرانی یک کفتر تنهای درختی

پنداشت ندارد چو پاداش ، جواب سفر او

دلمایه ی ما ، صحبت دیروز ، تمام شد

زین پس همان بوسه ، سرابِ سفر او

گفت : قیمت هر نعمت رفته عیان است

زین پس نداری به تصویر ، به خوابِ سفر او

" یوسف "


برچسب‌ها: یوسف

معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : imarefateyare بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 21:07