شگردت این بود عاشقی و بی وفایی کنی؟بعد آتش زدن نشینی و سیر تماشایی کنی؟
تو از اتش زدن لذت ببر من از سوختن جان خویش
ته خط سودایی و رسوایی ام بیا تا صفایی کنی
دل ساده ام هنوزم به تو دارد امید ! چقدر سادگی ؟
بخوان قصه ی دیگری رامت شوم , دوباره جفایی کنی
یقین کرده ای جان به عشقت می دهم آن به آن
برای من بلی , برای عشق نمی توانی خدایی کنی؟
مرا زخم عشقت فزون گشته ای آشنای غریب
شود باورت نفسهای اخر است ؟ بیا تا دوایی کنی
" یوسف "
معرفت حضرت باریتعالی...
ما را در سایت معرفت حضرت باریتعالی دنبال می کنید
برچسب : غزل,شگردت,این,بودعاشقی,وفایی,کنی؟, نویسنده : imarefateyare بازدید : 203 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 6:57